جاودانه | IMMORTAL

...::: به جاودانه خوش آمدید :::...

جاودانه | IMMORTAL

...::: به جاودانه خوش آمدید :::...

مــــــی دانم خــــــدا...

و می دانم ای خدا؛ می‏دانم که برای عشق زیستن و برای زیبایی و خیر، مطلق بودن ، چگونه آدمی را به مطلق می‏‏برد. چگونه اخلاص این وجود نسبی را، این موجود حقیقی را که مجموعه‏ای از احتیاج‏هاست و ضعف‏ها و انتظارها و ترس‏هاست ، مطلق می‏کند.

دربرابر بی‏شمار جاذبه‏ها و دعوت‏ها و ضررها و خطرها و ترس‏ها و وسوسه‏ها و توسل‏ها و تقرب‏ها و تکیه‏گاه‏ها و امید‏ها و توفیق‏ها ، و شکست‏ها و شادی‏ها و غم‏های همه حقیر! که پیرامون وجود ما را احاطه کرده‏اند و دمادم بر ما را بر خود می‏لرزانند و همچون انبوهی از گرگ‏ها و روباه‏ها و کرکس‏ها و کرم‏ها بر مردار وجود ما ریخته‏اند؛ با یک خودخواهی عظیم انقلابی که معجزه‏ی ذکر است و زاده‏ی کشف بندگی‏ فروتنانه‏ی خویشتن خدایی انسان است. ناگهان عصیان می‏کند‍، عصیانی که با انتخاب تسلیم مطلق به حقیقت مطلق فرا می‏رسد و از عمق فطرت، شعله می‏کشد. وسپس با تیغ بوداوار بی‏نیازی و بی‏پیوندی و تنهایی، مجرد می‏شود. و آنگاه از بودا هم فراتر می‏رود و با دو تازیانه‏ی نداشتن و نخواستن ، همه‏ی آن جانوران آدم‏خوار را از پیرامون انسان بودن خویش می‏تاراند و آنگاه : آزاد، سبک‏‏بال ، غسل‏کرده و طاهر، پاک و پارسا، خودشده و مجرد و رستگار ، انسان‏شده و بی‏نیاز به بلند‏‏ترین قله‏ی رفیع معراج تنهایی می‏رسد.

نظرات 2 + ارسال نظر
یک زن یکشنبه 28 خرداد 1391 ساعت 01:19 ق.ظ http://live-story.blogsky.com

زیبا بود...سپاس

انسان خاکی دوشنبه 5 تیر 1391 ساعت 12:58 ب.ظ

می شه بگی اینو کی نوشته؟ من باید با این آدم حرف بزنم. باید ازش بپرسم تو خودت چی؟ تو از این حقارت ها گذشتی؟ از این ضعف ها و <<انتظار ها>> ؟ (انتظار واسه همون اتفاق خوبی که هیچ وقت نمی افته! همون چیزی که بیاد و زندگی مون رو از این رو به اون رو کنه و نجاتمون بده! )
باید ازش بژرسم آیا عصیان کرد؟ آیا تونست؟ آیا به نخواستن رسید؟ آیا مطلق شد؟

تنها چیزی که باید بدونم یه آره یا نه ست! می خوام بدونم واقعا می شه که اتفاق بیفته ؟ یا من سردر گم یه توهمم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد