جاودانه | IMMORTAL

...::: به جاودانه خوش آمدید :::...

جاودانه | IMMORTAL

...::: به جاودانه خوش آمدید :::...

امتحان

"جان بلا نکارد" از روی نیکمت برخاست . لباس ارتشی اش رامرتب کرد و به تماشای انبوه جمعیت که راه خود را از میان ایستگاه بزرگ مرکزی پیش میگرفتند مشغول شد.
او به دنبال دختری می گشت که چهره او را هرگز ندیده بود اما قلبشرا می شناخت. دختری با یک گل سرخ.
از سیزده ماه پیش دلبستگی اش به او آغاز شده بود. از یک کتابخانه مرکزی فلوریدا با برداشتن کتابی از قفسه ناگهان خود را شیفته ومسحور یافته بود.
اما نه شیفته کلمات کتاب بلکه...

ادامه مطلب ...

جان اشتاین بک

جان  اشتاین بک داستان­نویسی امریکایی به سال (1902-1968) است. اشتاین­بک در کالیفرنا در خانواده­ای از تبار ایرلندی زاده شد. تحصیلات خود را ابتدا در زادگاهش انجام داد، سپس آن را در دانشگاه استنفرد Stanford در رشته زیست­شناسی ادامه داد و بی­آنکه به دریافت مدرکی نایل آید، دانشگاه را ترک کرد و برای امرار معاش به کارهای کوچک اشتغال یافت. مدتی نیز خبرنگاری مطبوعات را برعهده گرفت که در آن توفیقی به دست نیاورد. در طی این سالها بود که...
ادامه مطلب ...

یادداشتی بر مکاتب ادبی (قسمت دوم)

نظریه‌ی فمینیستی

فمینیسم، از این لحاظ که می‌کوشد تقابل مرد/ زن و تقابل‌های مرتبط با آن را در تاریخ فرهنگ غرب ساخت‌شکنی کند، گونه‌ای است از پساساختارگرایی، اما این فقط یکی از رگه‌های فمینیسم است که بیشتر جنبشی است اجتماعی و فکری و فضایی برای مجادله، تا این که مکتبی یکپارچه و وحدت یافته باشد. نظریه‌پردازانِ فمینیست از یک سو مدافع هویت زنان‌اند، حقوقی برای زنان مطالبه می‌کنند، و نوشته‌های زنان را به عنوان بازنمودِ تجربه‌ی زنان ترویج می‌کنند. از سوی دیگر، فمینیست‌ها نقدِ نظری‌ِ ماتریسِ دگرجنس‌خواهی را وظیفه‌ی خود می‌دانند؛ ماتریسی که هویت‌ها و فرهنگ‌ها را براساس تقابل میان مرد و زن سازمان می‌دهد.

ادامه مطلب ...

گپ دوستانه (شماره۳)

سلام دوستای عزیز 

بالاخره نوبت به گپ دوستانه سوم رسید. توی این مدت مطالب زیادی رو بررسی کردم که بتونم توی وبلاگ بذارم و سعی کردم که هر ۳ روز یکبار وبلاگ رو آپدیت کنم. 

دوستای زیادی هم لطف داشتن و نظر دادن راجع به مطالب و خود وبلاگ که  نظرات اونها خیلی به من کمک کرد. جا داره که اینجا از همشون تشکر میکنم.

اما توی این گپ دوستانه خواستم یک خبر جدید به شما بدم و اونم اضافه شدن یک بخش جدید به وبلاگه که اسمشو  گذاشتم   "معرفی مشاهیر ادبی"  البته قبلا چند مطلب در ارتباط با مشاهیر مختلف نوشته بودم که از این به بعد میتونین همه اونها رو به همراه مطالب جدیدی که می نویسم توی این بخش ببینید

FAITH MAKE ALL THING POSSIBLE - GOOD LUCK

کلاس فلسفه و توپ گلف

پروفسور فلسفه با بسته سنگینی وارد کلاس درس فلسفه شد و بار سنگین خود را روبروی دانشجویان خود روی میز گذاشت.
وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای، یک شیشه بسیار بزرگ از داخل بسته برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد.
سپس از شاگردان خود پرسید که، آیا این ظرف پر است؟
و همه دانشجویان موافقت کردند....

ادامه مطلب ...

ماجرای رستم و سیاوش

چون چند سالى از تولد سیاوش قهرمان ملی ایران بزرگ گذشت ،رستم به درگاه کاوس رفت و از وى خواست که سیاوش را بدو سپارد تا وى را بنیکى بپرورد و کاوس فرزند را به رستم سپرد و رستم سیاوش را به زابلستان برد و پروردن گرفت و چون نیک ببالید و پرورش یافت او را به نزد کاوس باز آورد و در همین اوان ،افراسیاب با صد هزار سوار به ایران تاخت و سیاوش از پدر خواست تا او را به نبرد با افراسیاب گسیل دارد .کاوس درخواست پسر را پذیرفت و رستم را سپهکش وى ساخت و با وى همراه کرد...
ادامه مطلب ...

آیا شیطان وجود دارد؟

آیا شیطان وجود دارد؟ آیا خدا شیطان را خلق کرد؟
استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند...
آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟
شاگردی با قاطعیت پاسخ داد : بله او خلق کرد.
استاد پرسید : آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟
شاگرد پاسخ داد : بله آقا .
استاد گفت...
ادامه مطلب ...

خلاصه ای در مورد فرانتس کافکا

فرانتس کافکا (متولد سوم ژانویه‌ی سال ۱۸۸۳ در پراگ) تاکنون چند نسل از خوانندگان را از دالان‌های پیچ در پیچ و  پایان‌ناپذیر رمان‌ها و داستان‌های معماگونه‌ی خود گذرانده است. اما هنوز هم پس از گذشت سال‌ها از عالمگیر شدن شهرت کافکا، خوانندگان آثارش تصویری ناقص از او در ذهن دارند.
از کارشناسان که بگذریم، در بهترین حالت مردم با شنیدن نام فرانتس کافکا به یاد گرگور زامزا در نوول «مسخ» می‌افتند که یک روز صبح از خواب بیدار شد و دریافت که به حشره‌ای عظیم تبدیل شده است. و در ادامه‌ی این تصویر و دیدن تنها رویه‌ی معنایی آن، چهره‌ای که از کافکا ساخته می‌شود نویسند‌ه‌ای است «واقعیت‌گریز» که ارتباط خود را با جهان به‌تمامی گسسته است...
ادامه مطلب ...

جلو قانون

جلو قانون دربانی ایستاده است. به این دربان، مردی روستایی نزدیک می‌شود و درخواست ورود به قانون را می‌کند. اما دربان می‌گوید که فعلآ نمی‌تواند به او اجازه ورود بدهد. مرد کمی به فکر فرو می‌رود و بعد می‌پرسد که در این صورت آیا بعدآ اجازه ورود خواهد داشت؟ دربان می‌گوید: «امکانش هست، ولی نه حالا»! چون در قانون مانند همیشه باز است و دربان به کناری می‌رود، مرد خم می‌شود تا از میان در، داخل را ببیند. وقتی دربان متوجه می‌شود، می‌خندد و می‌گوید...
ادامه مطلب ...