آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است ...
وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما...
سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد...
از تولد ژان پل سـارتر بیش از صد سـال می گذرد و از خاموش شـدن چراغ زنده گی این فیلسـوف برجسـتهء معاصردر پانزدهم اپریل؛ بیسـت وپنج سـال. بلی صد سـال پیش از امروز فیلسـوف دیگری به دنیا آ مد که در اندیشـه های سـیاسی اش انسـان مرکزیت مطلق دارد. بر ضد جنگ می جنگـد و انسانها را مسئوول تمام کارهایی می داند که انجام می دهند، نه خدا را و نه قضا و قدر را. فیلسوفی که انسـان را در اندیشـه و عمل اجتماعی اش ناگزیر از انتخاب می داند و مبنای آزادی انسـان را از همین " اجبار" بر می شـمرد. اعتراض ونفی شـرایط موجود در سـرشـت اوسـت و از هر فرصتی برای سـتیزه جویی و کوبیدن نژاد پرسـتی، اسـتعمار و اسـتبداد سـود می برد.
ادامه مطلب ...او در ششم ژانویه سال ۱۸۸۳، در خانوادهای مسیحی مارونی (منسوب به مارون قدیس) که به خلیل جبران شهرت داشتند، در البشری، ناحیهای کوهستانی در شمال لبنان به دنیا آمد. مادرش زنی هنرمند بود که کامله نام داشت.
مادر جبران کامله رحمه، سی ساله بود که جبران را از شوهر سومش خلیل جبران به دنیا آورد. شوهرش مردی بی مسئولیت بود و خانواده را به ورطه فقر کشاند....
هر سال هنگام تولد همسر دلبندش، شریک زندگیاش و زن زیبایش یک سبد پر از گل رز میفرستاد. هر سال یادداشتی به سبد میچسباند که روی آن این جمله به چشم میخورد: « امسال بیشتر از سال گذشته در چنین روزی دوستت دارم. سال به سال، عشق من به تو فزونی مییابد.»
زن میدانست که دیگر سال آیندهای در کار نیست. میدانست که دیگر کسی برایش گل رز نمیفرستد. مطمئن بود که مردش همیشه از چند روز قبل سبد گل را سفارش میدهد. ولی شوهر خوبش نمیدانست که اندکی به بسته شدن دفتر زندگیاش نمانده.